عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

ده بار دیگر خواندن مکبث... "حامد ابراهیم پور"


ده بار دیگر خواندن مکبث
صدبار دیگر خواندن کوری

از آخر میدان آزادی
تا اول میدان جمهوری

ما زندگی کردیم و ترسیدیم
در روزهای سرد پر تشویش

 


در ایستگاه متروی سرسبز
در ایستگاه متروی تجریش
 
ما عاشقی کردیم و جان دادیم
در کوچه‌های شهر بی‌روزن

در کافه‌های دُور دانشگاه
در پله‌های سینما بهمن …
 

ما زندگی کردیم و ترسیدیم
ما زندگی کردیم و چک خوردیم

ما توی هر چاهی فرو رفتیم
ما توی هر شهری کتک خوردیم
 

مانند یک باران بی‌موقع
در روزهای اول خرداد

مثل دو تا کبریت تب کرده
در پمپِ بنزین امیرآباد
 
مانند یک خنیاگر غمگین
که از صدای ساز می‌ترسید

مثل کلاغ مرده‌ای بودیم
که دیگر از پرواز می‌ترسید
 
عشق من و تو قطره خونی که
از صورتی نمناک افتاده

عشق من و تو لاک‌پشتی که
وارونه روی خاک افتاده
 
عشق من و تو مثل حوضی تنگ
جا کم می‌آورد و کدر می‌شد

مانند یک نارنجک دستی
در کوچه گاهی منفجر می‌شد

 
عشق من و تو مثل گنجشکی
از لانه‌اش هربار می‌افتاد

عشق من و تو قاب عکسی بود
که هر شب از دیوار می‌افتاد
 
مثل دو تا اعدامی تنها
تا لحظه‌ی آخر دعا کردیم

ما لای زخم هم فرو رفتیم
ما توی خون هم شنا کردیم
 
ما خاطرات مبهمی بودیم
که روز و شب کم‌رنگ‌تر می‌شد

دیوارها را هرچه می‌کندیم
سلول‌هامان تنگ‌تر می‌شد
 
 
مثل دو ماهی قرمز مغرور
تا آخر دریا جلو رفتیم

ما عاشقی کردیم و افتادیم
ما عاشقی کردیم و لو رفتیم…




 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.