ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
با
تن عریانیم دیوانه از رویای شب
رقص
در رقصم هویدا می کند غوغای تب
من
میان بازوانت بوسه باران می شوم
تا
ته شعرم بیا گر نه که بی جان می شوم
مو
به زیبایی ندارد این زلیخا چون منی
روی
خود را بر مگردان از چنین پیراهنی
از
زن هندو و خالش هم بسی زیباترم
از
تمام انجمن هم باز امشب من سرم
یک
غزل با خنده های من بسازو غم مخور
پیش
این معشوقه بازانم بنازو غم مخور
شتّه
مروارید را بر گردنم آویز کن
با
شراب بوسه هایت هم مرا لبریز کن
گاه
در بر بگیر این وحشی رقاصه را
گاه
گاهی هم بزن تنبور و طبل قصه را
جای
هر بیگانه تنها آشنای من بمان
آتش
سینه برون ریز تو از سودای جان
جامه
ام تن پوش کن مرد تن تنهای من
من
زنی بر گرد آتش در نگاه اهرمن
با
تو بی خود از خود و من بی تو از خود می شوم
با
همین پیچیدگیها تا ثریا می روم
اگرجان رابه قربان توکردم. به امیددل دیوانه بودم