ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ما را به غمزه کشت و قضا را بهانه کرد
خود سوی ما ندید و حیا را بهانه کرد
دستی به دوش غیر نهاد از رهِ کَرم
ما را چو دید لغزش پا را بهانه کرد
آمد برون خانه چو آواز ما شنید
بخشیدن نواله گدا را بهانه کرد
رفتم به مسجد از پی نظّارۀ رخش
دستی به رخ کشید و دعا را بهانه کرد
زاهد نداشت تاب جمال پری رُخان
کُنجی گرفت و ترس خدا را بهانه کرد
این غزل را خیلی دوست دارم، شعر دلنشینیست.
از قیافه و ظاهرش برمیآید که مال شاعری متعلق به اواخر سبک هندی
یا شاید کسی از شاعران گمنام بازگشت باشد.
بهنام شاطر عباس قُمی، قتیل لاهوری، میلی مشهدی و تعدادی دیگر هم
ثبت شده است.
خلاصه صاحب زیاد دارد اما غزل بسیار خوبیست.