عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

اشعار کوتاه... "لطیف هلمت"


من هنوز
آب‌نبات را آب‌نبات صدا می‌زنم و
زخم را زخم می‌نامم و
گُل را گُل
اما مادر
من دیگر تا آخر دنیا
به چه کسی بگویم مادر

 

        ******

ای شعر
در دلی برایت گریه می‌کنم
که زبان را در آن کشته‌اند

 

 

        ******

در جنگ
گیتار نوازان گوش می‌دهند

ژنرال‌ها توپ و دوشکا
می‌نوازند

 

 

        ******

زبان سنگ اگر بیاموزی
مست می‌شوی
از طعم سکوت

 

 

        ******

رفاقت با سکوت
فریاد زدن را به من آموخت


        ******

من از استعمار متنفرم
اما دلم می‌خواهد وجب به وجب تو را
مستعمرۀ خویش کنم.
نفت و خودخواهی
دموکراسی را زیر پا می‌نهند

 

 

        ******

تاریخ، پست و بی وفاست
فقرا از او دفاع می‌کنند و
او به ستایش پادشاهان مشغول است

 

 

        ******

شادی را تقسیم کردند
خوب شد از این مفهوم زشت و کثیف
چیزی به آواره‌ها نرسید



        ******

به خیابان‌ها شلیک نکنید
تا نام شهیدان شهید نشوند

 

 

        ******

گورستان شهری است
شهروندان‌اش
از تمامی معاهده‌های جنگ و صلح
بیزارند.


        ******

 

دست‌هایم را بفشاری
از انگشتانم واژه و شعر می‌چکد
دست‌هایت را بفشارم
پنج شیشه عطر میان دستانم می‌شکند.

 

 

        ******

به پادشاهان بگویید ساکت؛
شاعری می‌خواهد سخن بگوید

به گردبادها بگویید
آرام بگیرند ؛
نرگسی می‌خواهد بروید

به گلوله‌ها بگویید خاموش
کودکی می‌خواهد بخوابد

 

 

        ******

می‌ترسم ببوسمت
به خانه که برگشتی دهانت بوی شعر بدهد
مادرت سرت داد بکشد:
باز کدام شاعر ولگرد تو را بوسیده است

 

 


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.