عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

چو برکندم دل از دیدار دلبر... "لبیبی"


چو برکندم دل از دیدار دلبر

نهادم مهر خرسندی بدل بر

 

تو گویی داغ سوزان بر نهادم

بدل، کز دل بدیده در زد آذر

 

شرر دیدم  که بر رویم همی جست

ز مژگان همچو سوزان سونش زر

 

مرا دید آن نگارین چشم گریان

جگر بریان، پر از خون عارض و بر

 

بچشم اندر شرار آتش عشق

بچنگ اندر عنانِ خنگ رهبر

 

مرا گفت آن دلارام {ای } بی آرام

همیشه تازیان بی خواب و خور

 

ز جابلسا تا جابلقا رسیدی

همان از باختر رفتی به خاور

 

سکندر نیستی لیکن دوباره

بگشتی در جهان همچون سکندر

 

ندانم تا ترا چند آزمایم

چه مایه بینم از کار تو کیفر

 

مرا در آتش سوزان چه سوزی

چه داری عیش من بر من مُکدّر

 

فرودآ زود زین زین و بیارام

فرو نه یکسر و برگر ساغر

 

فغان زین باد پای کوه دیدار

قغان زین رهنورد هجر گستر

 

همانا  از فراقست آفریده

که دارد دور مارا یک زدیگر

 

خرد زینسو کشید و عشق زانسو

فرو ماندم من اندر کار مضطر

 

بدلبر گفتم ای از جان شیرین

مرا بایسته تر و ز عمر خوشتر

 

سفر بسیار کردم راست گفتی

سفرهایی همه بی سود و بی ضر

 

بدانم سرزنش کردی روا بود

گذشتست از گذشته یاد ماور

 

مخور غم می روم درویش زینجا

و لیکن زود باز آیم توانگر

 

برفت از پیشم و پیش من آورد

بیابان بر ره انجامی مُشمّر

 


 

ادبیات کلاسیک فارسی: بر گرفته از اشعار لبیبی(َشاعر قرن 4 و 5 هجری)

بخشی از یک قصیده سروده لبیبی(اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.