عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

ما همه شیران ولی شیر علم... "مولانا"


ما همه شیران ولی شیر علم

حمله مان از باد باشد دم به دم

 

حمله مان پیدا و ناپیداست باد

جان فدای آن که ناپیداست باد

 

باد ما و بود ما از داد توست

هستى ما جمله از ایجاد توست

 

لذت هستى نمودى نیست را

عاشق خود کرده بودى نیست را

 

لذت انعام خود را وا مگیر

نقل و باده و جام خود را وا مگیر

 

ور بگیرى کیت جست و جو کند

نقش با نقاش چون نیرو کند

 

نقش باشد پیش نقاش و قلم

عاجز و بسته چو کودک در شکم

 

این نه جبر این معنی جبّاری است

ذکر جبّاری برای زاری است

 

گر ز جبرش آگهی زاریت کو

جنبش زنجیر جباریت کو

 

بسته در زنجیر شادی چون کند

چوب اشکسته عمادی چون کند

 

کی گرفتار بلا شادی کند

کی اسیر حبس آزادی کند

 

ور تو می بینی که پایت بسته اند

بر تو سرهنگان شه بنشسته اند

 

پس تو سرهنگی مکن با عاجزان

زانکه نبود راه و رسم عاجز آن

 

لفظ جبرم عشق را بی صبر کرد

وانکه عاشق نیست حبس جبر کرد

 

ور بود این جبر جبر عامه نیست

جبر آن امّاره خودکامه نیست

 

جبر را ایشان شناسند ای پسر

که خدا بنهادشان در دل بصر

 

بر تو دیوار است و بر ایشان در است

بر تو سنگ و بر عزیزان گوهر است...

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.