عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

چمدان..." علیرضا آذر"

زندگی یک چمدان است که می آوریش

بارو بندیل سبک می کنی و می بَریش

 

خودکشی مرگ قشنگیست که بدان دل بستم

دست کم هر شب سیر به فکرش هستم

 

گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم

به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم

 

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است

این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است

 

بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟

با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟

 

بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند

این شب وسوسه انگیز مرا می شکند

 

بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟

با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟

 

بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند

این شب وسوسه انگیز مرا می شکند

 

قبل رفتن ? ، ? خط فحش بده داد بکش

هی تکانم بده نفرین کن و فریاد بکش

 

قبل رفتن بگذار از ته دل آه شوم

توری از ریشه بکش بر رگ کوتاه شوم

 

مثل سیگار خطرناکترین دودم باش

شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش

 

هر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد

یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مرد

 

من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم

و از آن روز که در بند توام آزادم

 

چای داغی که دلم بود به دستت دادم

آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم

 

می پرم دلهره کافیست خدایا تو ببخش

خودکشی دست خودم نیست خدایا تو ببخش

 

بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟

با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟

 

بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند

این شب وسوسه انگیز مرا می شکند...

 

 


نظرات 1 + ارسال نظر
فاطی سه‌شنبه 6 تیر 1396 ساعت 01:56 http://www.radepayeshaar.blogsky.com

خیلی قشنگ بود شعرش
موفق باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.