عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

رباعیات... "مولانا"

 

سودای ترا بهانه‌ای بس باشد

مستان ترا ترانه‌ای بس باشد

 

در کشتن ما چه میزنی تیغ جفا

ما را سر تازیانه‌ای بس باشد

 


 


آبی که از این دیده چو خون می‌ریزد

خون است بیا ببین که چون می‌ریزد

 

پیداست که خون من چه برداشت کند

دل می‌خورد و دیده برون می‌ریزد

 

 



عاشق همه سال مست و رسوا بادا

دیوانه و شوریده و شیدا بادا

 

 با هوشیاری غصه هر چیز خوریم

چون مست شدیم هر چه بادا بادا

 




از بس که برآورد غمت آه از من

ترسم که شود به کام بدخواه از من

 

دردا که ز هجران تو ای جان جهان

خون شد دلم و دلت نه آگاه از من

 



 

ما کار و دکان و پیشه را سوخته‌ایم

شعر و غزل و دو بیتی آموخته‌ایم

 

در عشق که او جان و دل و دیده‌ی ماست

جان و دل و دیده هر سه را سوخته‌ایم


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.