عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

غزل شمارهٔ ۲۴۱... امیرخسرو دهلوی

  در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست

دل شیدای مرا با تو تمنایی هست

 

در ره عشق منه زاهد بیچاره قدم

گر ز بیگانه و خویشت غم و پروایی هست

 

دل که از غمزه ربودی به سر زلف سیاه

گر چه دزدیست سیه کار، دل آسایی هست

 

باغبان تا گل صد برگ رخ خوب تو دید

در چمن بیش نگوید گل رعنایی هست

 

هندوی خال مبارک به رخت مقبل شد

گشت پرویز که در سلک تو لالایی هست

 

هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا

که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست

 

چوب خشک است به پیش قد تو هر سروی

گر چه او را به چمن قامت و بالایی هست

 

مردم از حسرت دیدار و نگفتی روزی

که مرا سوخته ای غم زده رسوایی هست

 

دعوی هستی و ناموس مکن، خسرو، هیچ

تا ترا میل نظر بر رخ زیبایی هست

 

» دیوان اشعار » غزلیات

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.