عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

ببین بابا کنار قاب عکست... "هیلا صدیقی"


ببین بابا کنار قاب عکست، دوباره رنگ دریا را گرفتم

 

دوباره لابه لای خاطراتم، سراغ بوی بابا را گرفتم

 

سراغ خنده های مهربانی، که بر روی لبت پروانه می شد

 

میان سیل نامردی برایم ، فقط آغوش تو مردانه می شد

 

غبارخستگی ها را که هر شب ، دم در، از نگاهت می تکاندی

 

همیشه فکر می کردم که در دل ، تمام بار دنیا را نشاندی 

 

ادامه مطلب ...

نیا که سیر بمانی،فقط بیا گهگاه... "مریم وزیری"

بیا و بگذر از این کوچه ی غزل گهگاه

اگر چه ره به ثوابی نمی بری ز گناه

 

بیا و رد شو از این کوچه، پشت پنجره ام

نشسته ام تک و تنها و آه می کشم آه

 

و فکر کن که چه خسته است کوچه ی تاریک

که مانده منتظرت سالیان سرد و سیاه

 

و فکر کن غزلم با تو رنگ می گیرد

اگر که نور بپاشی به دفترم ای ماه!

 

دو چشم حادثه سازت ولی خبر نکند

نگاه دخترکی را که خیره مانده به راه

 

ببین! اجازه بده گرم کار خود باشم

شما مزاحم شعری و کوچه هست گواه!

 

همیشه بودن تو در دلم نمی گنجد!

نیا که سیر بمانی،فقط بیا گهگاه

 


12/مرداد/1382

 

دوستت دارم و نمی دانی... "؟"

بازآهنگ گام های غروب

نرم نرمک  ز راه  می آید

 

باز آن تک ستاره از ره دور

به سر راه ماه می اید

 

دشت تب دارد از نگاه غروب

نرم نرمک به حال می  آید

 

ماه از لابه لای جنگل سبز

سر در اغوش کوه می ساید

 

پشت خورشید  می خمد کمکم

ماه اهسته می رسد از راه

 

آسمان باز رنگ می گیرد

از نگاه پر از کرشمه ماه

 

ای که افسانه غروب منی

دل من از غم تو می میرد

 

دل تو بر غروب می خندد

دل من در غروب می گیرد

 

قصه ی غصه های من این است

که گرفتارم و نمی دانی

 

ای امید دل شکسته من

دوستت دارم و نمی دانی

 

"؟"

 

 

ساقی سیمین ساق... "حافظ"

 

پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عشاق بود                      

مِهروَرزی تو با ما شُهرهٔ آفاق بود

 

یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان             

بحثِ سِرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشاق بود

 

پیش از این کاین سقفِ سبز و طاقِ مینا برکشند                

مَنظرِ چَشم مرا ابروی جانان طاق بود

 

از دمِ صبحِ اَزَل تا آخِر شام اَبَد                  

دوستی و مِهر بر یک عهد و یک میثاق بود

 

سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد             

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

 

حُسن مَه‌رویان مجلس گرچه دل می‌بُرد و دین                    

بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

 

بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد                  

گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزّاق بود

 

رشتهٔ تسبیح اگر بُگسست معذورم بدار                

دستم اندر ساعد ساقی سیمین‌ساق بود

 

در شب قدر ار صَبوحی کرده‌ام عیبم مکن             

سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

 

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خُلد                     

دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

 


خوش آمدی ... بنشین ... آفتاب دم کردم... "علیرضا بدیع"

 

به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست

کسی به جز تو در این روزگار با من نیست

 

خوش آمدی ... بنشین ... آفتاب دم کردم

که چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست

 

زمانه ای شده بانو که هفت خوان از نو

پدید آمده اما کـــَسی تهمتن نیست ...

 

به دور هر که بچرخی به دورت اندازد

اگر چه قصهء ما قصهء فلاخَن نیست

 

ترا به خانه نیاوردم گلایه کنم

شب است وقت برای گلایه کردن نیست

 

بیا ازین گله ها بگذریم و بگذاریم

زمان نشان بدهد دوست کیست دشمن کیست

 

 


دختر فردوسی... "شهراد میدری"

دختر فردوسی! از مشرق انار آورده ام

یک سبد شاتوت سرخ آبدار آورده ام

 

نازدخت پیرهن توسی توس باستان!

مخمل رنگین کمان زرنگار آورده ام

 

دست باد است این که دارد می زند بر در کلون

همزمان با ساز باران، من سه تار آورده ام

 

سرد سرد است آتشی روشن کن از خندیدنت

هیمه هیمه بوسه های بی شمار آورده ام

 

دم کن از چای بخارا استکانی، خسته ام

قند ایران کهن از قندهار آورده ام

 

نیستم از گزمه های غزنوی، آسوده باش

شاعری تنهایم و جان را قمار آورده ام

 

سی پر سیمرغ از سی سال رنج پارسی

چند برگ شاهنامه، شاهکار آورده ام

 

زابلستانی، تهمتن زاده ای، بهمن رخی

چشمه ای رویین تن از اسفندیار آورده ام

 

جای هر بیتی که دینار طلایش نقره شد

سهم بابا زر از انگور خمار آورده ام

 

تا پس از این ها بگردم دور قد و قامتت

کهکشانی عشق بر روی مدار آورده ام

 

از هزار و چند سال بعد برگشتم قدیم

یک دل جا مانده در گرد و غبار آورده ام

 

خشتی از دیوارتان ترسم که بردارد ترک

بر در چوبی تان از بس فشار آورده ام

 

می پذیری بعد از این یار وفادارت شوم؟

این غزل را هم به رسم یادگار آورده ام