عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

خطرکن... "فاضل نظری"

اگر جای مروّت نیست با دنیا مدارا کن                      

   به‌جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن

 

دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردار                  

  همین‌جا در کویر خویش مروارید پیدا کن

 

چه شوری بهتر از برخورد برق چشم‌ها باهم             

 نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن

 

من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ می‌آید        

 به آه عشق کاری برتر از اعجاز عیسی کن

 

خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می‌کند با مرگ؟       

به اسم صبر کم با زندگی امروز و فردا کن

 


زندگی نامه کلیم کاشانی...

کلیم کاشانی


 

 


 

ابوطالب کلیم همدانی یا ابوطالب کلیم کاشانی از شاعران قرن یازدهم هجری و یکی از بزرگترین شعرای مشهور زمان خود بود.

 

در حدود سال ۹۹۰ هجری در همدان زاده شد؛

 

در سال ۱۰۶۱ هجری در کشمیر درگذشت.

 

اما چون مدتی در کاشان اقامت داشت، کاشانی هم خوانده شده‌است. هر چند خود می‌گفته‌است:

 

من ز دیار سخنم چون کلیم                     

نه همدانی و نه کاشانی‌ام

  

ادامه مطلب ...

زندگی نامه اسیر اصفهانی...

اسیر شهرستانی(اصفهانی)   

 

 

        میرزا جلال‌الدین محمد بن‌مؤمن اسیر شهرستانی اصفهانی،


-          زاده ۱۰۲۹ قمری - درگذشت ۱۰۴۹قمری و به روایتی ۱۰۵۹ قمری


      اسیر از شاعران بزرگ فارسی‌سرای سبک هندی قرن ۱۱ قمری است.

 

 

زندگی:

میرزا جلال‌الدین، فرزند ارشد میرزا مؤمن از سادات شهرستان - از توابع اصفهان - و از شاعران بزرگ سبک هندی سده‌ی ۱۱ قمری است. ظاهراً در سال ۱۰۲۹ قمری در اصفهان زاده شد. دامنه‌ی علم و دانش او به درستی دانسته نیست اما از قصایدش که بیشتر در مدح ائمه است، آگاهی او از علوم دینی و مسائل عرفانی و فلسفی تا حدودی آشکار می‌شود. وی معاصرشاه عباس اول، شاه صفی و شاه عباس دوم بود، و به اسیر تخلص می‌کرد. وی شاگرد فصیحی هروی  داماد شاه عباس دوم بود. اسیر علاوه بر مهارت در سخنوری، نقاد و شعرسنج بود و منزلش محفل ادب و مجمع شاعران و سخنواران. اسیر همچنین سفری به هند داشته است.

 

وی به جهت افراط در شراب‌خواری در جوانی درگذشت. در سال مرگ او اختلاف است. ذبیح‌الله صفا به نقل از منابع مورد استفاده‌ی خود تاریخ مرگ وی را ۱۰۴۹ قمری نوشته و این تاریخ شهرت بیشتر دارد ولی ولی‌قلی‌بیک شاملو در قصص الخاقانی ۱۰۵۹ قمری ضبط کرده است  که درست‌تر به نظر می‌رسد.

 

شعر:

اسیر در سیر تکاملی سبک شعری سده‌ی یازدهم اثر آشکار دارد. سبک هندی با اسیر شهرستانی آغاز شده و با بیدل دهلوی به کمال می‌رسد.  او بنیاد معانی خود را بر چنان تخیل و خیالپردازی‌های وهم‌انگیزی نهاده است که هیچ مضمون و نکته‌ای در سخنش خالی از آن نیست. شاعران هم‌دوره‌ی وی نظیر کلیم کاشانی و صائب تبریزی در سخنان خود وی را ستوده‌اند. با این همه، همه‌ی اشعار اسیر دارای ویژگی‌های سبک هندی نیست. در غزل‌هایی تتبع او از اشعار انوری و سعدی و حافظ هویداست. می‌توان گفت که اشعار اسیر، خاصه غزلیات او، در عین برخورداری از خصوصیات سبک هندی به سبک عراقی نزدیک است.

   ادامه مطلب ...

زندگی نامه عرفی شیرازی...

 

                                              عرفی شیرازی                                              

 

 


خلاصه ی زندگی نامه:

 

مولانا محمد بن خواجه زین‌الدین علی بن جمال‌الدین شیرازی ملقب به جمال‌الدین و متخلص به عرفی از مشاهیر و شعرای شیراز در قرن دهم هجری است.

 

وی درسال ۹۶۳ هجری قمری متولد شد.

 

در زادگاهش به تحصیل علم و دانش پرداخته و به قدر توان در موسیقى و خط نسخ مهارت بدست آورد. از جوانى به سرودن شعر تمایل داشت، دیرى نپایید که در شیراز شهرت یافت و به محافل ادبى آن شهر راه پیدا کرد. در اوان جوانى از راه دریا به هندوستان مهاجرت کرد و با فیضى دکنى برخورد کرد و مصاحبت وى را اختیار نمود و سپس توسط وى با حکیم مسیح‌الدین ابوالفتح گیلانى آشنا شد و در قصیده‌اى مدح او را گفت. ابوالفتح گیلانى نیز او را به عبدالرحیم خانخانان، سهپسالار ادب‌پرور جلال‌الدین اکبرشاه، معرفى کرد و از آنجا در سلک مداحان ویژهٔ اکبرشاه در لاهور درآمد. عرفى همچنان در لاهور به سر برد.

 

 درسال ۹۹۹ هجری قمری در سن سی و شش سالگی درگذشت.

 

ادامه مطلب ...

دل خراب... " عرفی شیرازی"

امید عیش کجا و دل خراب کجا

هوای باغ کجا، طایر کباب کجا

 

به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد

سرور باده کجا، نشأ شباب کجا

 

به ذوق کلبه ی رندان کجاست خلوت شیخ

حریم کعبه ی خلوت کجا، شراب کجا

 

بلای دیده و دل را ز پی شتابانم

کسی نگویدم ای خان و مان خراب کجا

 

بلند همتی ذره داع می کندم

وگر نه ذره کجا، مهر آفتاب کجا

 

نوای عشق ابد می سرود عرفی دوش

کجاست مطرب و آهنگ این رباب کجا

 

 

 

 

 

غلام دولت آنم که پای بند یکیست... "سعدی"

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

 

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

 

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

در سرای نشاید بر آشنایان بست

 

در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست

من از کمند تو تا زنده‌ام نخواهم جست

 

غلام دولت آنم که پای بند یکیست

به جانبی متعلق شد از هزار برست

 

مطیع امر توام گر دلم بخواهی سوخت

اسیر حکم توام گر تنم بخواهی خست

 

نماز شام قیامت به هوش بازآید

کسی که خورده بود می ز بامداد الست

 

نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول

معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست

 

اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی

چه فتنه‌ها که بخیزد میان اهل نشست

 

برادران و بزرگان نصیحتم مکنید

که اختیار من از دست رفت و تیر از شست

 

حذر کنید ز باران دیده سعدی

که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست

 

خوش است نام تو بردن ولی دریغ بود

در این سخن که بخواهند برد دست به دست

 


 

 

بی نشان... "عطار"

  

هر شور و شری که در جهان است
زان غمزه‌ی مستِ دلستان است
گفتم لب اوست جان، خرد گفت
جان چیست مگو چه جای جان است
وصفش چه کنی که هرچه گویی
گویند مگو که بیش از آن است...
 
غمهاش به جان اگر فروشند
می‌خر که هنوز رایگان است
 
در عشق فنا و محو و مستی
سرمایه‌ی عمر جاودان است
در عشق چو یار بی نشان شو
کان یار لطیف بی‌نشان است
تو آینه‌ی جمال اویی
و آیینه‌ی تو همه جهان است
ما را سر بودن جهان نیست
ما را سر یار مهربان است...
 
ای ساقی بزم ما سبک‌خیز
می‌ده که سرم ز می گران است
در جام جهان نمای ما ریز
آن باده که کیمیای جان است
ای مطرب ساده ساز بنواز
کامشب شب بزم عاشقان است
از رفته و نامده چه گویم
چون حاصل عمرم این زمان است
این کار نه کار توست خاموش
کین راه به پای رهروان است
کاری است بزرگ راه عطار
وین کار نه بر سر زبان است