عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

در جایی دور... “لادن نیکنام“

 

در جایى دور

دست های تو را گم کرده ام

جایى میان خواب هام

روی ایوانی مهتابى

چسبیده به چراغ

شاپرکى بوده ام

دوار در هواى شب

همیشه یک خیال دور بوده ام

با طعم درد و مزه ى شور

حاصل خواب هاى بلند زمستانی مردی

در بعدازظهرى تابستانى ام

برخیز ... بیا و ببین بى تو

چه قدى کشیده ام

کفش هایت اندازه ام شده

جاى تو در خیابان راه مى روم

سیگار مى کشم

چاى مى نوشم

شاید پیراهنت برایم بزرگ باشد هنوز

اما دکمه هاى افتاده از چشم هات

همیشه روى دلم محکم بسته مى شود...

 


تو جان شعر منی... “مریم سقلاطونی”

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

شبیه ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

 

تو جان شعر منی و جهان چشمانم

مباد بی تو جهانی که فکر می کردم

 

تمام دلخوشی لحظه های من از توست

تو آن آن زمانی که فکر می کردم

 

درست مثل همانی که در پی ات بودم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

خاتون... " مسلم محبی"

 

باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد

یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد


خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را

وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد


هر دو مخدرند که بیچاره می کنند

باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد


هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد

فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد


عارف اگر برای تقرب به ذات حق

زاهد اگر برای ملامت نگاه کرد


تو بی گمان مقدسی و کور می شود

هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد



شاه ساقیان... “مولانا”

 

 

ز گزاف ریز باده که تو شاه ساقیانی

تو نه‌ای ز جنس خلقان تو زخلق آسمانی

 

دو هزار خنب باده نرسد به جرعه تو

ز کجا شراب خاکی ز کجا شراب جانی

 

می و نقل این جهانی چو جهان وفا ندارد

می و ساغر خدایی چو خداست جاودانی

 

دل و جان و صد دل و جان به فدای آن ملاحت

جز صورتی که داری تو به خاکیان چه مانی

 

بزن آتشی که داری به جهان بی‌قراری

بشکاف ز آتش خود دل قبه دخانی

 

پر و بال بخش جان را که بسی شکسته پر شد

پر و بال جان شکستی پی حکمتی که دانی

 

سخنم به هوشیاری نمکی ندارد ای جان

قدحی دو موهبت کن چو ز من سخن ستانی

 

که هر آنچ مست گوید همه باده گفته باشد

نکند به کشتی جان جز باده بادبانی

 

مددی که نیم مستم بده آن قدح به دستم

که به دولت تو رستم ز ملولی و گرانی

 

هله ای بلای توبه بدران قبای توبه

بر تو چه جای توبه که قضای ناگهانی

 

تو خراب هر دکانی تو بلای خان و مانی

زه کوه قاف گیری چو شتر همی‌کشانی

 

عجب آن دگر بگویم که به گفت می‌نیاید

تو بگو که از تو خوشتر که شه شکربیانی

 


هتل ترانه... "یغما گلرویی"

 

هتلی ساخته‌ام از ترانه‌هایم برای تو!

هتلی که در زمستانی سرد

با چمدانی پر از جامه‌های سیاه اندوه

به آن قدم می‌گذاری

در یکی از اتاق‌های امنش بیتوته می‌کنی،

در لابی‌اش

قهوه‌ی داغ می‌نوشی

و با بازگشتنِ بهار

سرخوشانه از آن خارج می‌شوی

   ادامه مطلب ...

خانه به خانه در به در... "طارق خراسانی"

 

خانه بـه خانه، در به در، در پی تو دویده ام

شانه به شانه، سر به سر، بارِ تو را کشیده ام

 

حیله به حیله، فن به فن، داغ نهاده ای به دل

سینه به سینه، دل به دل، مهر تو بر گزیده ام

 

نقطه به نقطه، جا به جا، دام نهاده، دانه ای

لحظه به لحظه، بیش و کم، از برِ شان پریده ام

 

چهره به چهره، رو به رو، حرف دلم شنیده ای

پرده به پرده، دم به دم، از تو چه ها شنیده ام!

 

کاسه به کاسه، لب به لب، آب حیات دادمت

جرعه به جرعه، خط به خط، زهرِ بلا چشیده ام

 

سایه به سایه، بر به بر، با تو و رفته ای زِ بر

هفته به هفته، مه به مه، روی مهت ندیده ام

 

شادی دل ، به دل درآ ، طارق خود رها چرا؟

خیز و بیا و نـاز کن ، ناز تو را خریده ام

 


کاش می شد... "بهرنگ قاسمی"

کاش می شد صدای تو را بوسید

یا در صندوق خاطرات پیچید

 

کاش می شد آن صدا را با وجودت جمع زد

یا حضورت را کمی پررنگ کرد

 

کاش می شد پای رفتن را شکست

داغ هجرت تا ابد بر دل نشست...