عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

از بسکه دیر یافتمت نوبتم گذشت... " سهیل محمودی"

 

 

لبخند می زنی به شب سوت و کور من

 آنک تویی سپیده ی فردای دور من

 

 آیینه ی عزیز جوانسالی منی

 تقدیر هم نهاده تو را در حضور من

 

مثل خیال آمده ای و نشسته ای

 در لحظه های مبهمِ شعر و شعور من

 

معلوم نیست ، کیست که مغلوب می شود

 پروای بی بهانه ی تو یا غرور من

 

این جَست و خیز شاد و سبکبالی تو چیست ؟

 یادآورِ گذشته ی پُر شرّ و شور من

 

از گرمیِ همیشه ی دستت تهی مباد

 این دست پُر ز پینه ی سرد و صبور من

 

لعنت بر آسمان ! که تو را بعد سالها

 امروز سبز کرده به راه عبور من

 

از بسکه دیر یافتمت نوبتم گذشت

 حسرت به عمرِ رفته جزای قصور من

 


همین و بس... "سهیل محمودی"


ماییم و پرسه های شبانه ، همین و بس 
تا بانگ صبح ، شعر و ترانه ، همین و بس


فرجام ماجرای بد روز را مپرس 
خوش باد قصه های شبانه ، همین و بس


بعد از من و تو ـ از من و تو ـ یادگار چیست ؟ 
یک مشت داستان و فسانه ، همین و بس


مشتاقم و به خاطر یک لحظه دیدنت 
آورده ام هزار بهانه ، همین و بس


ـ ‌یک روح شرحه شرحه و یک جسم چاک چاک 
از من جز این مجوی نشانه ، همین و بس


ـ تنها ـ در این حوالی متروک ، روح من 
با یاد توست شانه به شانه ، همین و بس


چون عابری ـ خلاصه بگویم ـ در این مسیر 
ماندیم زیر چرخ زمانه ، همین و بس


 


دفتر « فصلی از عاشقانه ها »