عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

تو کجایی که برای دل تو مست شدم... "؟"


تو کجایی که برای دل تو مست شدم

سر از این خاک بر آورده ز نو هست شدم

 

تو کجایی که ز بوی تن تو بود شدم

با تو چون خانه یکی بود چنین عود شدم

 

تو کجایی که من از هجر تو بیمار شدم

وز برای تن بیمار خودم دار شدم

 

تو کجایی که غزل باز و غزل ساز شدم

تا سحر با غزل و میکده دمساز شدم

 

تو کجایی که من از بودن تو داد شدم

در میان همه شاهان چو شه راد شدم

 

تو کجایی که چنین مست و خراب تو شدم

دل من باده و من کوزه شراب تو شدم

 

تو کجایی که منم عاشق پرواز شدم

تا رسیدم به برت یکسره من راز شدم

 

تو کجایی که به خود من غل و زنجیر شدم

به فریبایی دنیای تو نخجیر شدم

رو سیاه... “یوسف رحیمی”

 

یا رب به در تو رو ســیاه آمده ام

بر درگه تو به اشک و آه آمده ام

 

اذنم بده راهم بده ای خـالق من

افکنده سر و غرق گناه آمده ام

 

عمرم به گناه ومعصیت شد سپری

با بار گنه حضور شاه آمده ام

 

گم کرده ره و منزل پرخوف وخطر

طی کرده بسوی شاهراه آمده ام

 

یارب تو کریمی و رحیمی و عطوف

بــا عــذر و اشــتـبـاه آمــده ام

 

غــفــار توئی صــمـد توئی بـنـده منم

محتاجم و با حال تباه آمــده ام

 

با بـیـم و امـیـد و حـالـت اســتــغــفـار

با چشم تر و نامه سیاه آمده ام

 

یـا رب تــو بــده بـــرات آزادی مـن

درمـانده مـنم بهر پـنـاه آمـــده ام

 

من معترفم به جرم و عصیان و گـناه

در بـارگـهت چو پرِّ کاه آمده ام

 

دریای کــرم توئی و مـن ذره خــاک

با لطف تواینگونه به راه آمده ام

 

دسـت مـن افـتـاده نـالان تـو بـگـیـر

چون یوسفم و ز قعر چاه آمده ام

 

یا رب به مـحـمـد و عـلـی و زهـرا

پهـلوی شکـسته را گواه آمـده ام

 

حقّ حـسـن و حسـیـن و اولاد حسین

نـومـید مکن که روسیاه آمده ام

 

بـر نــامــه اعـمـال مـحـبـت نـظـری

بر عمر گذشته عذرخواه آمده ام

 


آمدی لیلا ولی دیر آمدی... "حسین دلجو"


آمدی لیلا ولی دیر آمدی

دلخوشی ها رفته، دلگیر آمدی

 

آمدی  لیلا   بهاران   رفته اند

لاله ها از لاله زاران رفته اند

 

آمدی لیلا  نوای شعر نیست

در دلم، دیگر هوای شعر نیست

 

نیست آن شاعر، که دل ها می گرفت

از شما  با  عشق ، امضا  می گرفت

   ادامه مطلب ...

تو جان شعر منی... “مریم سقلاطونی”

تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

شبیه ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم

 

تو جان شعر منی و جهان چشمانم

مباد بی تو جهانی که فکر می کردم

 

تمام دلخوشی لحظه های من از توست

تو آن آن زمانی که فکر می کردم

 

درست مثل همانی که در پی ات بودم

درست مثل همانی که فکر می کردم

 

خاتون... " مسلم محبی"

 

باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد

یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد


خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را

وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد


هر دو مخدرند که بیچاره می کنند

باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد


هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد

فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد


عارف اگر برای تقرب به ذات حق

زاهد اگر برای ملامت نگاه کرد


تو بی گمان مقدسی و کور می شود

هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد



تو همانی که... “کاظم بهمنی”


تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

 

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

 

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

 

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

 

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرآیندش را

 

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

 

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را

 

منم آن شیخ سیه روز که در اخر عمر

لای موهای تو گم کرد خداوندش را

 


سرود ای ایران... "حسین گل گلاب"

 

ای ایران ای مرز پر گهر

ای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو اندیشه بدان

پاینده مانی و جاودان

ای … دشمن ار تو سنگ خاره‌ای من آهنم

جان من فدای خاک پاک میهنم

مهر تو چون شد پیشه‌ام

دور از تو نیست اندیشه‌ ام

در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما

پاینده باد خاک ایران ما

 

 سنگ کوهت دُر و گوهر است

خاک دشتت بهتر از زر است

مهرت از دل کی برون کنم

برگو بی مهر تو چون کنم

تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست

نور ایزدی همیشه رهنمای ماست

مهر تو چون شد پیشه ام

دور از تو نیست، اندیشه ام

در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما

پاینده باد خاک ایران ما

  

ایران ای خرم بهشت من

روشن از تو سرنوشت من

گر آتش بارد به پیکرم

جز مهرت بر دل نپرورم

از … آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم

مهرت ار برون رود چه می شود دلم

مهر تو چون شد پیشه ام

دور از تو نیست اندیشه ام

در راه تو، کی ارزشی دارد این جان ما

پاینده باد خاک ایران ما...